نگاهي به روش معماري آرمين محسن دانشگر

سلام!!خوبه باهاشون اشنا شین....مثل اینکه دانشگاه ازاد مشهدم اومدن اما من که بی اطلاع بودم



براي بشر امروز كه از يك طرف خواهان نوآوري، و ابداع است و از طرف ديگر بي توجه به
ريشه ها نيست چه تدبيري بايد انديشيد ؟ اين تدبير،منحصر به شاخه خاصي از دانش نمي باشد بلكه درهر زمينه بايد اعمال گردد. در هر دوره تاريخي تنها فكري ماندگار است كه بديع و درعين حال اصيل باشد. اگر سنت يا " فرادهش " به معناي دقيق كلمه در هر دوره ظهورينوين دارد، در واقع منشاء و سرچشمه اي است پويا كه در حال تجلي دائم است.
 انديشيدن در هر زمينه از جمله معماري كه به اعتباري مادر همه هنرهاست نبايد در قالبي از پيش تعيين شده باشد. معماري تنها در صورتي مي تواند در عين رو به توسعه و نو بودن، جوابگوي نيازهاي بشري باشد كه درعين حال كه پويا و جديد باشد از يك طرف تمامي اقتضائات و شرايط را از جمله شرايط زماني، مكاني، روحي افراد را مورد ملاحظه قرار دهد و از طرف ديگر تاريخ و فرهنگ هر قوم در آن مورد توجه باشد. وقت آن فرا رسيده تا به ياري قوه خيال كه با بازي خاص خويش قادر است صورتهاي زيباي بسيار متنوع بيافريند و با تكيه بر اطلاعات كافي و مباني اساسي در زمينه معماري، به طرحي بيانديشيم كه بهترين استفاده را در خدمت زمان انجام دهد. به عبارتي تلفيق زمان و مكان به اين معني كه به اقتضاء زمان و ساعتهاي متفاوت از مكان استفاده گردد. اين عمل با تغيير فرم دادن (deformation) خطوط و اشكال حاصل مي گردد.




در زمانه سرعت و تكنولوژي اگر قرار است بنايي در جهت استفاده براي مقصود خاصي به كار رود (و به عبارتي صرفا تزئيني نباشد) لازم است كه در عين بديع بودن متناسب با آن مقصود باشد و به سهولت بخشيدن امور و تسريع در كارها كمك كند و در عين ايجاد آرامش واجد زيبايي ظاهري نيز باشد. به عبارتي در معماري آن از تركيب رنگها و اشكالي استفاده گرددكه زيبا،آرامش بخش و مفيد باشند. اما اگر قرار است طرحي صرفا نمادين و سمبليك (به عبارتي تزئيني) آفريده شود بايد در عين زيبايي و جذاب بودن نشانگر فرهنگ و تاريخ مربوطه نيز باشد. 

معماري نمادين بويژه بايد هر آن به صورتي نمايان گردد و از چشم اندازه هاي مختلف چيزي ديگر به نظر رسد. و تنها در چارچوبي مشخص و مفهومي يعني چارچوب و قالبي از پيش تعيين شده طراحي نشده باشد. بايد بتوان قوه خيال را رها و آزاد ساخت تا آن را از زاويه ديدهاي مختلف مورد تامل قرار دهد. لذا طراح با داشتن مبنايي محكم و اطلاعات كافي و غني و به روز(up to date) در فن خود و با در نظر گرفتن موضوع طرح بر اساس ايده هايي كه احياناً از سنت سرچشمه گرفته است، طرحي نو در اندازد. 
در واقع، هنرمند يافت خاصي از هستي دارد كه اين يافت را مي تواند به شكلي ويژه و يكه اما قابل فهم براي عموم به زيباترين شكل به منصه ظهور برساند. در اين گونه معماري، مفاهيم از پيش تعيين شده راهنماي عمل نيست، بدين معنا كه بر اساس يك چارچوب مفهومي مشخص و متعين هر چيز طراحي شود و برنامه ريزي از پيش تعيين شده اي براي آينده داشته باشيم. مبناي اين گونه معماري تفكري است همراه با رهيافت خاصي از هستي كه در هر طرح به شكلي متمايز بروز مي نمايد و هم از آزادي فكرِ طراحي، سرزنده خبر مي دهد و هم از خلاقيت قوه خيال و همچنين توجه به اطلاع كامل از تمامي سبكها و اصول معماري را نشان مي دهد كه باعث مي گردد در عين حال كه نظرش جذاب و ارضا كننده حس نوخواهي بشر است اما بي ريشه و بي تكيه گاه نباشد و در عين حال به بهترين نحو مورد استفاده قرار گيرد.
ادامه دارد...
وبلاگ تکین طرح
ادامه نوشته

فرم و فضا در معماری

فرم و خلق فضا

Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA

فرم را می‌توان زبان فضا دانست؛ چرا که آنچه را معماران در فضا می‌خواهند بیان کنند را با توجه به فرم بیان می‌کنند به همین دلیل فرم دارای اهمیت ویژه‌ای در آفرینش فضا است. اهمیت فرم را می‌توان در دوره معاصر جست‌وجو کرد یا به نوعی از زمان جدایی دو هنر نقاشی و مجسمه‌سازی از معماری، معماران برای ایجاد نوعی استقلال، به فرم اهمیت دادند، اما این مطلب گویای این نیست که فرم در معماری گذشته دارای اهمیت نبوده در واقع دنیای درونی و خاص هر فرد تا ابراز نگردیده از طرف مخاطبان مورد نقد قرار نمی‌گیرد که این ابراز را می‌توان در معماری، تحت عنوان فرم بیان داشت که اتصالی درونی را بین ناظر و فضا به وجود می‌آورد در واقع می‌توان فرم را زبانی یا واسطی برای انتقال مفهوم فضا به انسان بیان نمود که به عنوان ابزاری کار‌آمد در اختیار طراحان و معماران قرار دارد.
خصیصه اصلی هر معماری را می‌توان تولید فضا برای زندگی تعریف نمود و مسلما درک هر‌فضا با توجه به تفکرات فرهنگی و اعتقادی هر منطقه، متفاوت است که در واقع این فضا‌ها را فرم‌هایی تشکیل می‌دهند که بتوان آنها را مکان نامید تا از طریق مکان به درک فضا نائل آیند. در واقع پیدایش فرم در معماری را می‌توان در رابطه مستقیم فرهنگ و اعتقاد مردم دانست که تحت اشکال، جهت، رنگ و جنسیت خاصی تعریف می‌گردد که با کمک این چهار عامل، موفق به نمود فضا در بعد فیزیکی و کلید ورود به فرهنگی است که این فضا را تولید می‌کنند. در واقع فرم را می‌توان نمود فیزیکی تفکرات و سنت انسان‌هایی دانست که به تولید فضا اقدام نموده‌اند پس با درک درست از فرم تولید شده می‌توان به درک صحیح فضا نزدیک شد. ” در زیباشناختی فرم یا صورت تظاهر حسی وواضح یک شئ است واین بیانی است که خود را در معرض قضاوت قرار می دهد .فرم یاصورت در طبیعت مستند هستند یعنی متأثر از محتوای خود هستند. پس از صورت از پیش داده شده است ونمی توان به میل خود آن را تغییر داد.” (گروتر)

آدورنو می گوید : ” صورت چنانچه از خود لفظ پیدا ست فرم یک چیز است وخود آن چیز اجازه ندارد به تکراربی مورد خود منجر شود .”در ادامه گروتر میگوید:” شکل دادن یعنی پردازش اشکال واین بدان معنی است که فرم به گونه ای انتخاب شود که با محتوا وایده طرح تطابق داشته باشد . براین اساس شکل پردازی صوری با توجه به فرم ، وابسته به عوامل گوناگون است. به عنوان مثال فرم یک گشودگی در یک دیوار بایستی تابع جنس وساخت دیوار نیز باشد :گشودگی در یک دیوار آجری احتیاج به قوس دارد .در حالی که در دیواری از فولاد وشیشه گشودگی زاویه دارد مناسب تر به نظر می رسد .فرم یا صورت متأثر از محتوا است .”

به قول آدورنو : ” میزان موفقیت زیباشناختی تابعی است از میزان موفقیت فرم در انتقال محتوا .”” فضا به وسیله عناصری که آن را محدود کرده اند مشخص یا اصطلاحاً تعریف می شود. این عناصر وارتباطشان با یکدیگر هستند که شخصیت یک فضا را می سازند وبه فضا فرم می دهند. اگر بخواهیم نظم در دنیای بی نهایت وسیع فرم ها بوجودآوریم به ناچار اولین قدم تقسیم فرم ها به دو دسته فرم های باقاعده وفرم های بی قاعده است .

 

فرم های بی قاعده

فاقد ساختار است .این فرم قابل پیش بینی نیست وبه این دلیل بدیع است .اما به دلیل اینکه هر پیام بدیعی  نیز بایستی در ارتباط با پیام های قبلی باشد واگر اینطور نباشد برای ما قابل درک نیست،  ما فرم های بی قاعده را بر اساس قانون تجربه در ارتباط با فرم های نظیرش که برای ما شناخته شده هستند می بینیم یا به عبارت دیگر تصویری را در ذهن ما تداعی می کنند .فرم های بی قاعده بیننده را وادار به خیال پردازی می کند هرچه فرم عرضه شده به بیننده غیر عادی تر باشد ،بیننده بیش تر در دنیای خاطراتش به دنبال چیزی می گردد که با این فرم غیر عادی قابل قیاس باشد .فرم های با قاعده به ما مجال ساده کردن می دهند ولی فرم های آزاد قابل ساده کردن نیستند بلکه محتاج تداعی هستند .فرم های باقاعده دارای اطلاعات معنایی بیشتری بوده ولی فرم های بی قاعده دارای اطلاعات زیبا شناختی بیشتر. فرم مفهومی است ذهنی وبرای اینکه بتواند وجود داشته باشد احتیاج به چیزی است که بتواند ان فرم را نشان دهد .وقتی صحبت از انواع  فرم می کنیم بایستی از خود بپرسیم فرم چگونه قابل شناسایی است . فضا چیزی سه بعدی وطبیعتاًٌ شکل آن نیز سه بعدی است . عناصر تعیین کننده فضا لااقل از نظر احساسی معمولاً سطوح ۲بعدی هستند که به نوبه خود عناصرتعیین کننده آنها خطوط هستند .

 

فرم های با قاعده

تابع قوانین هندسی هستند .پیام این فرم ها دارای حشوزیاد است .چراکه  قابلیت پیش بینی در آنها زیاد است .ذهن می تواند با اطلاعات بسیار کمی این فرم ها راتکمیل وبازسازی کند .فرم های باقاعده دارای استخوان بندی یاساختار هستند ،قواعد فرم ها رابطه بین تک تک اجزاء هر فرم را مشخص کرده اند .ادرات شکل یا جستجوی ساختار- که می تواند مثلاً یک محور تقارن یا طول های متشابه اضلاع یا زوایا یا کانون ها وغیره باشدآغاز می شود .ساختار به ندرت برخطوط تشکیل دهنده شکل منطبق است واغلب بالا فاصله قابل تشخیص نیست چراکه اغلب فاقد نقاط وخطوط است .معهذا در فرایند ادراک شکل ساختار می تواند از تمامی خطوط تشکیل دهنده شکل مهمتر باشد.

ادامه نوشته

نقطه در معماری

یک نقطه نشانگر یک موقعیت در فضاست.قابل درک نیست چرا که نه طول نه عرض و نه عمق دارد.

یک نقطه میتواند نشانگر این تحولات باشد

1.دو سر یک خط

2.نقطه تلاقی دو خط

3.نقطه تلاقی خط در گوشه های سطح یا حجم

4.نقطه ی مرکزی 1 میدان یا دایره

هرچند از نظر تئوریک یک نقطه نه دارای شکل است و نه فرم اما هرگاه در یک میدان بصری  قرار گیرد  حضور ان محسوس میگردد.در مرکز یک محیط یک نقطه ی سا کن وجود دا رد  که عنا صر به وجود اورنده ی محیط را سامان وسازمان  میدهد.

هر گاه نقطه از مرکز خارج شود تمرکز و میدان نا مانوس میگردد و چشم ما به دنبال راهی برای هماهنگ کردن ان میگرددو به علت این عدم تمرکز یک تنش بصری بین نقطه و میدان ان حاصل میگردد.

یک نقطه دارای هیچ راستایی نیست برای نشان دادن بصری یک موقعیت در فضا یا در سطح زمین  باید نقطه  را بر روی یک خط عمودی به صورت خطی  تصور کرد.در پلان هر عنصری که اینچنین دیده شود  یاداور خصوصیات یک نقطه است.

 

نقطه 
نقطه اصولا مکانی را در فضای مورد نظر مشخص مینماید که فاقد طول عرض و عمق می باشد نقطه به عنوان عنصر اصلی فرم میتواند مشخص کننده دو سر یک خط-تقاطع دو خط- بر خورد خطوط در گوشه های یک سطح یا یک حجم باشد و نقطه در مرکز محیط خود دارای تعادل و سکون است-وقتی نقطه از مرکز خود دور میشود یک کشش بعدی بین نقطه و محیط خود به وجود می اورد 

عناصر نقطه ای در معماری
نقطه فاقد بعد است برای تجلی عینی مکانی در فضا یا روی زمین نقطه را یک عنصر خطی و عمودی مانند یک ستون یک هرم یک برج باید تصور نمود یعنی یک عنصر مثلا ستون شکل در پلان به صورت یک نقطه دیده میشود.

دو نقطه
دو نقطه مبین خطی است که ان دو را بهم متصل میسازد با این که دو نقطه به خط طول محدودی میدهد ولی ان خط میتواند بخشی از یک محور نا محدود باشد

ادامه نوشته